و چون نوبت به واپسين سفير آسمانى رسيد او را با كاملترين دين و لبريزترين پيمانه و پسنديدهترين آيين همراه ساخت تا رهنمون همواره و هميشه انسانها باشد. در نخستين گام مأمورش فرمود كه: بخوان (اقرء) نيز معجزه همراه او را سخنى خواندنى (قرآن) نام نهاد كه كتاب نيز بود، اما نه از نوع نوشتار. بدينسان قدسىترين و گرامىترين منشور آسمانى به زبان عربى مبين نازل شد؛ و والاترين پيامبر از ميان قوم عرب برگزيده شد؛ چيزى كه دليل آن چندان روشن نيست و سخن در اين زمينه بسيار. آيا علّت را در ظرفيت نداشتن زبانهاى ديگر بايد جست، يا برترى جايگاه زبان عربى، يا آمادگى قوم عرب، يا پاك و پيراسته بودن ذهن و ضميرشان از هر آموزه و نگره بشرى، يا...
امّا به هر روى از آن روز كه پرتو آفتاب قرآن بر سرزمينهاى غير عرب نشين تابيدن گرفت شور و شوق باز تاباندن آن در آيينه ديگر زبانها زنده شد و چه بسيار پويشها، كنكاشها و نگرشها از يك سو و واكنشها و كشمكشها از ديگر سو كه رخ نمود. چندان كه از نخستين سالهاى به به صحنه آمدن فنّ ترجمه قرآن تا به امروز و اكنون، سير مدام اين پويش هرگز ايستايى نداشته و چنان مىنمايد كه نخواهد داشت.
تلاش نافرجام انسان در برگردان شايسته و بايسته كلام حق كه منشور هدايت و اعجاز نيز بوده، در گذار زمان به رغم همه مشكلات و دشوارىها توقف نيافته و هرگز و در هيچ زمانى حتّى اهل آن زمان را قانع نساخته است، چوناكه پسينترينان از اين گروه نيز خود را در آغاز راه مىبينند.
اقدام بسيارى از كسانى كه به دليل نابسندگى ترجمههاى موجود دست به كار ترجمه مىزنند يا داورى مترجمان صاحب نامى كه حتّى در سالهاى اخير ترجمه خود را از قرآن ارائه كردند شاهد صدق اين دعوى است. نيز ويرايشهاى جديدى كه از ترجمههاى معتبر در پى بازنگرىها و تلاشهاى تكميلى برخى از مترجمان ارائه مىشود شاهد ديگر اين مدّعا است. گاه ديده مىشود كه مترجمى هنوز دو سه سالى از انتشار ترجمهاش نگذشته، به چاپ دوم با اصلاحات دست مىيازد و از ترجمه چاپ نخست خود و اشتباهات و كاستىهاى موجود در آن تبرّى مىجويد.
در طول تاريخ پر افت و خيز ترجمه قرآن، پرسشها و چالشهاى بنيادينى مطرح بوده كه موضوعات و سر فصلهاى فراوانى را پديد آورده از جمله: ماهيت ترجمه، روايى يا ناروايى ترجمه قرآن، ترجمه پذيرى و ترجمه ناپذيرى قرآن، جواز قراءت نماز با ترجمه قرآن، ضوابط و قواعد ترجمه، شرايط مترجم، تفاوتهاى ترجمه و تفسير، شيوه بايسته ترجمه، ترتّب احكام مربوط به قرآن بر ترجمه آن، علوم مورد نياز در ترجمه قرآن، تأثير تفسير و اختلافات تفسيرى در ترجمه، تفاوت ترجمه قرآن با ديگر متون، تعادل در كار ترجمه قرآن، ميزان وفادارى به متن، تفاوتهاى دستورى زبان عربى و فارسى، مهارتهاى علمى و عملى لازم براى مترجم، مشكلات خاص ترجمه قرآن، هنر؛ فن يا علم بودن ترجمه، نقش پيشدانستهها و باورها در كار ترجمه، منابع معتبر در كار ترجمه، ميزان ضرورت ترجمه قرآن، چگونگى انتقال ابهامات موجود در متن به مترجم، ميزان دخالت دادن تفسير در ترجمه، ميزان تأثير ذوق ادبى و شاعرانه در كار ترجمه، ميزان پاى بندى به زبان تاريخى، ناهماهنگىهاى موجود ميان زبان مترجم و زبان متن تأثير تفاوت نگاههاى متن محور، مخاطب محور و مؤلف محور در ترجمه، تأثير تطوّرات تاريخى در كار ترجمه، نقش زبانشناسى در كار ترجمه، تأثير آشنايى با فضاى اول در كار ترجمه، اولويت داشتن ترجمه يا تفسير، بسنده بودن ترجمههاى موجود، امكان و عدم امكان ترجمه فردى موفق در قرآن، نقش جنسيّت در ترجمه قرآن و...
اما اكنون كار ترجمه قرآن فراتر از تلاش علمى به عنوان رسالتى دينى و وظيفهاى قرآنى پيشاروى آشنايان با زبان وحى مطرح است. امروزه با نگاهى فراگير به جهان اسلام شاهد اين حقيقت غيرقابل انكار هستيم كه با وجود سيل اتهاماتى كه به سوى قرآن و اسلام روانه مىشود و با حجم انبوه تلاشها و تبليغها و تزويرهايى كه جهان و جهانيان در جهت مشوّه جلوه دادن چهره تابناك قرآن عظيم معمول مىدارند، گرايش انسانهاى حقيقتجو و پاك فطرت به اسلام و قرآن روزافزون است و در اين جهت هيچ آيينى را ياراى رقابت با اين آيين استوار نيست، گويى ورود فوج فوج مردمان كه در سوره نصر خواندهايم در شأن امروز و اين عصر است؛ يا تحقق وعده الهى كه ظهور و چيرگى دين حق بر همه اديان ديگر نويد داده در اين زمان و اين برهه است. ديگر سخن از روايى و ناروايى ترجمه قرآن به زبانهاى بيگانه نيست، چه آنكه ترجمه دروازه ملتها و امتهايى است كه رو به سوى اسلام و قرآن آوردهاند، پس چه سان مىتوان به بستن اين دروازه فتوى داد.
آرى اينك رسالت ارائه ترجمه بايسته و شايسته از قرآن بيش از گذشته و با حسّاسيّت هر چه تمامتر خودنمايى مىكند.
در عرصه ترجمه قرآن به فارسى تلاشهاى گوناگونى جامه عمل پوشيده و اقدامات چندى بايسته مىنمايد:
يك( ترجمههاى صورت گرفته كه افزون بر آن كه نمونهاى از كار ترجمه پيشنهاد دادهاند سير تكامل آن را گامى به پيش بردهاند و نكتههاى قوّتى يا نقطههاى عبرتى براى گام زنان بعدى ترسيم كردهاند.
دو( پژوههها و نظريهپردازىها و نقدها كه در قالب مقاله يا كتاب يا بخشى از يك كتاب به نگارش در آمدهاند و گاه مجموعه آنها به گونه ويژه نامههايى عرضه شده است، كه اين مجوعه را نيز در اين شمار مىتوان جاى داد.
يادآور مىشود تنها در باب نقد ترجمهها نزديك به 500 مقاله شناسايى و فهرست شده است.
سه( مركز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى از ساليانى پيش در قم بنياد گرفته و تلاشهايى در خور تقدير ارائه كرده و به گردآورى و نگهدارى صدها ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون جهان مىپردازد و همچنين در كنار فعاليتهاى ياد شده به انتشار مجلهاى تخصصى با نام «ترجمان وحى» در اين راستا فعاليّت دارد.
چهار( فرهنگنامه قرآن كه به اهتمام بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس سامان يافته و معادلهاى فارسى هر واژه قرآن را با استفاده از 142 ترجمه خطى موجود در كتابخانه ارجمند آستان قدس رضوىعليه السلام گردآورى و تنظيم الفبايى كرده است و بدينسان امكان معادل گزينى در بهترين شكل با استفاده از ظرفيّت بالاى زبان فاخر فارسى را فراهم ساخته است.
آنچه گذشت تلاشهاى صورت گرفته بود امّا به نظر مىرسد اقداماتى در اين زمينه بايسته است كه همچنان برجاى مانده كهب ه گونه شايسته انجام نپذيرفته از جمله:
1) تأسيس كتابخانه تخصصى ترجمه قرآن كه افزون بر ترجمهها، همه منابع علمى، ادبى و فرهنگها و مراجع مورد نياز مترجمان و ترجمهپژوهان و ناقدان را داشته باشد و به پيشرفتهترين ابزارها و دستگاههاى اطلاع رسانى و نرمافزارى مجهز باشد.
2) تأسيس پژوهشكده ترجمه قرآن كه در آن به بررسىهاى نظرى فنّ ترجمه بر اساس آخرين دستاوردهاى دانشهاى مرتبط پرداخته شود و زمينه ساز تدوين نهايىترين مبانى نظرى فنّ ترجمه قرآن باشد، و در اين جهت زيرساختهاى معرفتى، كلامى، فقهى، ادبى و تفسيرى ترجمه را مورد كاوش قرار دهد و همچنين ترجمههاى صورت گرفته را به دست نقد و بررسى بسپارد.
3) تدوين دائرة المعارف ترجمه كه به شيوه مرسوم دائرة المعارفها اطلاعاتى جامعه و بايسته از دستاوردها و دانستنىهاى مورد نياز پژوهشگر ترجمه يا مترجم به دست داده آيينه تمامنماى تلاشهاى صورت گرفته و اطلاعات موردنياز باشد.
4) تعريف رشته علمى «ترجمه پژوهى» به مثابه دانشى بايسته وسودمند و داراى اهميّت در عرصه آموزشها و گرايشهاى درسى مراكز عالى آموزش حوزوى و دانشگاهى.
5) زمينه سازى و فراهم آوردن بستر لازم جهت توليد و عرضه «ترجمه گروهى قرآن كريم».
اين محور خود فصلى با اهميّت است كه با عنوانى جداگانه بدان مىپردازيم.
6) همگانى سازى آشنايى با زبان عربى و فرهنگسازى و برنامهريزىهاى لازم آموزش و پرورش و گارگاهى تا ترجمههاى عرضه شده همانند تفاسير، براى مخاطبان تنها نقش توضيحى داشته باشند و معناى ظاهرى آيات بىنياز به مراجعه به ترجمه در دسترسِ همه مخاطبان باشد.
در طول سدههاى گذشته افراد بسيار و چه بسا بى شمارى به كار دشوار ترجمه قرآن دست يازيدهاند. از مفسّران چيره دست و فقيهان و نامدار گرفته تا اديبان و شاعران و مؤلفان ديگر... ؛ با داشتن شايستگىهاى لازم يا بدون آن، از سر درد و دغدغه و احساس تعهّد يا از روى تفننّ و طبع آزمايى، سختكوشانه و تلاشگرانه يا سستانگارانه و عافيتطلبانه. چنان كه بسيارى از اهل نظر كه در كار ترجمه متون عربى دستى چيره دارند از دست يازيدن به ترجمه قرآن تن زدهاند و از دشوارى و دست اندازى آن پروا كردهاند.
در چند دهه اخير به بركت شكلگيرى نظام اسلامى د رمهد زبان فارسى يعنى كشور ايران و حيات مجدّد ارزشهاى قرآنى در جامعه و رويكرد عمومى بدان، عرضه و تقاضاى ترجمههاى جديد رو به فزونى نهاده و هر از چندى ترجمهاى تازه خودنمايى مىكند، چندان كه گزينش بهترين را در ميان آنچه ارائه شده نيز دشوار مىسازد.
به راستى پاسخ اين پرسش كه ميان ترجمههاى موجود، بهترين كدام است، ناممكن يا بس دشوار است؛ زيرا هيچ يك از ترجمههاى موجود، واجد تمامى امتيازات و نقاط قوت نيست. زيبايى، روانى، دقت و وفادارى، سادگى و خوشخوانى، بلاغت و اديبانگى و... امتيازاتى هستند كه در يك ترجمه كنار هم نمىآيند.
از سوى ديگر چه بسا كار يك مترجم از نگاه خود او بهترين و دقيقترين باشد و كاستىها و اشتباهات ترجمههاى قبلى را نداشته باشد، امّا پس از انتشار و رويارويى با نگاههاى نقادانه و ريزنگرىهاى عالمانه اهل فن با انبوه نقدها و اشكالات روبرو گردد.
از جهت سوّم نيز اهل فنّ در مبانى و اصول ترجمه در بسيارى از موارد همراه و هم عقيده نيستند و در شيوهها و قالبها نيز اختلاف سليقه بسيارى وجود دارد.
اين همه بر اين تأكيد دارد كه ترجمه فردى هرگز و هيچگاه بىايراد و كامل و نهايى حتى به گونه نسبى نخواهد بود. در اين ميان تلاش جمعى و ترجمه گروهى بايسته مىنمايد.
پيشنهاد ترجمه جمعى از گذشتهاى نه چندان دور در ذهن برخى از اصحاب نظر مطرح بوده و بر لزوم آن تأكيد شده و در نخستين شماره نشريه «ترجمان وحى»، اقتراحى با حضور جمعى از صاحبنظران قرآنى برگزار گرديد. همچنين اخيراً نمونهاى با عنوان نخستين ترجمه گروهى ارائه شده اما چندان توفيق نيافت، به گونهاى كه از بسيارى از ترجمههاى فردى نيز ضعيفتر و كم ارزشتر مىنمايد. بارى آنچه در اين عرصه به كار مىآيد و بايسته مىنمايد ترجمهاى است كه جمعى از برترين صاحبنظران و متخصّصان در زمينههاى گوناگون مرتبط با موضوع، همانند تفسير، ادبيات فارسى و عربى، فقه، كلام، تاريخ، حديث، لغت، زبانشناسى، علوم طبيعى و... كه چه بسا به دهها تن مىرسند در آن حضور داشته باشند وبا دقيقترين بررسىهاى اوليه در كار گروههاى ويژه و مباحثات و كنكاشهاى علمى و با تقسيم وظايف و بر اساس نظرپردازى جمعى ترجمه نهايى را ارائه نمايند. نيز گروه ياد شده خود به تدوين و تنظيم شيوه نامه و آيين نامه مربوطه خواهند پرداخت. بر اساس شيوه نامه ياد شده در موارد اختلاف نظر و ديدگاهها يكى از دو روش زير در پيش گرفته خواهد شد:
1 - رأىگيرى و مبنا قرار دادن رأى اكثريّت.
2 - فصل الخطاب قرار دادن رأى بالاترين و جامعترين مقام علمى كه برگزيده از ميان جمع و سر ويراستار علمى خواهد بود. اين بنده سخت بر اين باور است كه عرضه كردن ترجمه فردى از اين پس هرگز وظيفه و رسالتى بايسته و پسنديده نيست و سودى نخواهد بخشيد. نيز بىصبرانه در آرزوى شكلگيرى و تحقق پذيرى آن پديده علمى درخشان است. تا دستاورد آن، مورد اتفاق و تأييد همه افراد ومراكز علمى معتبر قرار گيرد و به عنوان ترجمه معتبر و معيار قرآن به زبان فارسى مرجع و مبنا و منشور رسمى جمهورى اسلامى براى همه فارسى زبانان معرفى گردد.
آنچه در اين مجموعه گرد آمده تلاشى است ناچيز و در حدّ توان كه در سه شماره عرضه مىشود و بخشى از آنچه را در اين باب بايد گفت مطرح مىسازد باشد تا سهمى هر چند اندك در مسير پرمخاطره بالندگى و پيشرفت ترجمه قرآن ايفا كرده باشد و گامى به پيش برده باشد. مقالاتى كه در اين مجلّد و در شماره بعدى (44) خواهد آمد گاه به ترجمه قرآن به طور كلى و بيشتر به مسائل مرتبط با ترجمه قرآن به زبان فارسى ارتباط مىيابد.
در پايان اين نوشتار خاطرهاى از يكى از عالمان بزرگان معاصر، علامه ذىفنون، فقيه وارسته و حكيم متأله، مرحوم آية اللَّه حاج آقا رحيم اربابرحمه الله به نقل از يكى از استادان ادب فارسى آورده مىشود كه افزون بر ارائه ديدگاهى و تعليم نكاتى در باب ترجمه، داراى فوائد معرفتى و تربيتى نيز هست؛ باشد كه خوانندگان گرامى را سودمند افتد:
«سال يكهزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عدهاى از جوانان پر شور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد كه ما نماز را به عربى بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانيم؟ و عاقبت تصميم گرفتيم كه نماز را به فارسى بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين، كم كم از اين موضوع آگاهى يافتند و به فكر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با يكديگر تصميم گرفتند كه اول خودشان با نصيحت كردن، ما را از اين كار بازدارند و اگر مؤثر نبود راه ديگرى برگزينند و چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد؛ روزى ما را به نزد يكى از روحانيون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهميد ما به زبان فارسى نماز مىخوانيم به طرز اهانتآميزى ما را كافر و نجس خواند. و اين عمل او ما را در كارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت يكى از پدران، آنها را يعنى والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ايشان مىروند و موضوع را با ايشان در ميان مىگذارند و ايشان دستور مىدهند كه در وقت معينى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمايى كنند.
در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر مىشديم به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ايشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه اكنون با شخصيتى استثنايى مواجه هستيم. ايشان در آغاز دستور پذيرايى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدين ما كردند و فرمودند شما كه نماز به فارسى نمىخوانيد فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتى آنها رفتند حضرت آيت اللَّه ارباب رو به ما كردند و فرمودند بهتر است شما يكى يكى خودتان را به من معرفى كنيد و هر كدام بگوييد كه در چه سطح تحصيلى هستيد و در چه رشتهاى درس مىخوانيد. پس از آن كه امر ايشان را اطاعت كرديم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما پرسشهاى علمى طرح كردند و از درسهايى از قبيل جبر و مثلثات و فيزيك و شيمى و علوم طبيعى مسائلى پرسيدند كه پاسخ اغلب آنها از عهده درسهاى نيم بندى كه ما خوانده بوديم خارج بود، اما هر يك از ما كه از عهده پاسخ پرسشهاى ايشان بر نمىآمد با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مىشد كه با لحن پدرانهاى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مىفرمودند.
اكنون ما مىفهميم كه ايشان با طرح اين سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جديدى كه شما مىخوانيد من بهترش را مىدانم ولى به آنها مغرور نشدهام.
پس از اينكه همه ما را خلع سلاح كردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدين شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسى مىخوانيد، آنها نمىدانند كه من كسانى را مىشناسم كه، نعوذ باللَّه، اصلاً نماز نمىخوانند. شما جوانان پاك اعتقادى هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جوانى مىخواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشكلاتى پيش آمد كه نتوانستم به اين خواسته جامه عمل بپوشم، اكنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانيدهايد، آفرين به همّت شما. امّا من در آن روزگار به اولين مشكلى كه برخوردم ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابدّ شما آن مشكل را حل كردهايد. اكنون يك نفر از شما كه از ديگران بيشتر مسلط است به من جواب دهد كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است.
يكى از ما به عادت محصلين دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آيت اللَّه ارباب شد.
جناب ايشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما يك نفر است، زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمىآمدم. بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرماييد كه بسم اللَّه را چگونه ترجمه كردهايد؟ آن جوان گفت بسم اللَّه الرحمن الرحيم را طبق عادت جارى ترجمه كردهايم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللَّه چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عيبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نيست زيرا اسم علم (= خاص) است براى خدا، و اسم علم را نمىتوان ترجمه كرد، مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد نمىتوان به او گفت «زيبا». درست است كه ترجمه «حسن» زيباست اما اگر به آقاى حسن بگوييم آقاى زيبا حتماً خوشش نمىآيد. كلمه اللَّه اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىكنند، همان گونه كه يهود خداى متعال را «يهوه» و زردشتيان «اهورامزدا» مىگويند. بنابراين نمىتوان «الله» را ترجمه كرد، بلكه بايد همان لفظ جلاله را به كار برد.
خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كردهايد؟ رفيق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معنى كردهايم. حضرت ارباب فرمودند كه اين ترجمه بد نيست؛ ولى كامل هم نيست زيرا رحمن يكى از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگى او را مىرساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست، يعنى در حقيقت رحمن يعنى خدايى كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مىكند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مىدهد؛ از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مىفرمايد. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد كمال ترجمه نيست.
خوب، رحيم را چطور ترجمه كردهايد؟ رفيق ما جواب داد كه رحيم را به «مهربان» ترجمه كردهايم. حضرت آيتاللَّه ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحيم من بودم (چون نام مبارك ايشان رحيم بود) بدم نمىآمد كه اسم مرا به «مهربان» بر گردانيد؛ اما چون رحيم كلمهاى قرآنى و نام پروردگار است بايد آن را غلط معنى نكنيم. باز هم اگر آن را به «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد راهى به دهى مىبرد، زيرا رحيم يعنى خدايى كه د رآن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مىكند و صفت «بخشايندگى» تا حدودى اين معنى را مىرساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه آنچه در ترجمه «بسم اللَّه» آوردهايد بد نيست ولى كامل نيست و از جهتى نيز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى كه چنين قصدى را داشتم به همين مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود اگر به بقيه آيات بپردازيم موضوع خيلى غامضتر از اين خواهد شد. اما من عقيده دارم شما اگر باز هم به اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسى بر نداريد، زيرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور كلى است.
در اينجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ايشان عذرخواهى مىكرديم و قول مىداديم كه ديگر نمازمان را به فارسى نخوانيم و نمازهاى گذشته را نيز اعاده كنيم، اما ايشان مىفرمودند كه من نگفتم نماز به عربى بخوانيد، هر طور دلتان مىخواهد نماز بخوانيد، من فقط مشكلات اين كار را براى شما شرح دادم ولى ما همه عاجزانه از پيشگاه ايشان طلب بخشايش مىكرديم و از كار خود اظهار پيشمانى مىنموديم. حضرت آيت اللَّه ارباب با تعارف ميوه و شيرينى مجلسى را به پايان بردند و ما همگى دست مبارك ايشان را بوسيديم و در حالى كه ايشان تا دم در ما را بدرقه مىكردند از ايشان خداحافظى كرديم و در دل به عظمت شخصيت ايشان آفرين مىگفتيم و خوشحال بوديم كه افتخارى چنين نصيب ما شد كه با چنين شخصيتى ملاقات كنيم. نمازها را اعاده كرديم و دست از كار جاهلانه خود برداشتيم بنده از آن به بعد گاهگاهى به حضور آن جناب مىرسيدم و از خرمن علم و فضيلت ايشان خوشهها بر مىچيدم.
وقتى در دوره دكترى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاهى حامل نامهها و پيغامهاى استاد فقيد، مرحوم بديع الزمان فروزانفر براى ايشان مىشدم و پاسخهاى كتبى و شفاهى حضرت آيت اللَّه را براى آن استاد فقيد مىبردم و اين خود افتخارى براى بنده بود. گاهى نيز ورقههاى استفتائى كه به محضر آن حضرت رسيده بود روى هم انباشته مىشد و آن جناب دستور مىدادند كه آنها را بخوانم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مىكردند.
خدايش بيامرزد و او را غريق درياى رحمت خويش كند. انه كريم رحيم.» (1)
1- به نقل از دكتر محمد جواد شريعت، مجموعه ارباب معرفت، ياد نامه حكيم متأله، فقيه بزرگوار ومعلّم اخلاق، حضرت آية اللَّه حاج آقا رحيم ارباب، به اهتمام و تدوين محمد حسين رياحى، روابط عمومى اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى اصفهان، چاپ دوم، 1375.
مرحوم آيت اللَّه ارباب از سرآمدان عالمان معاصر در فلسفه و فقه و اصول و ادبيات و رياضيات و هيأت و نجوم و اخلاق و از شاگردان جهانگير خان قشقائى، آخوند كاشى و سيد محمد باقر درچهاى بود.
يكى از شاگردانش علامه جلال الدين همايى او را وارث علوم الاقدمين، سيد الفقهاء و الحكماءالعارفين مىنمايد. وى پس از يك قرن عمر با بركت در سال 1396 قمرى در اصفهان چشم از جهان فرو بست. و در مقبره تخت فولاد به خاك سپرده شد.